جست و خیز کردن - معنی در دیکشنری آبادیس
جست و خیز کردن - معنی در دیکشنری آبادیس معنی انگلیسی caper, cavort, disport, gambol, lark, rollick, skip, skylark, frolic, romp, bound, to leap, tumble frolic, romp مترادف ها فارسی به عربی پیشنهاد کاربران sport جست و خیز کردن e. g. lambs were sporting in the field بره ها در مزرعه جست و خیز می کردند. + عکس و