1st New World, Dhaka 15538087991 [email protected]

نوع جست و خیز کردن

نوع جست و خیز کردن

جست و خیز کردن - معنی در دیکشنری آبادیس

جست و خیز کردن - معنی در دیکشنری آبادیس معنی انگلیسی caper, cavort, disport, gambol, lark, rollick, skip, skylark, frolic, romp, bound, to leap, tumble frolic, romp مترادف ها فارسی به عربی پیشنهاد کاربران sport جست و خیز کردن e. g. lambs were sporting in the field بره ها در مزرعه جست و خیز می کردند. + عکس و

جست و خیز - معنی در دیکشنری آبادیس

جست و خیز. [ ج َ ت ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) برجستن و برخاستن. ( آنندراج ) : زمین گیری سلیم از ضعف پیری یاد ایامی که جست و خیز در صحرا به آهو یاد میدادی.

جست و خیز کردن in English - Persian-English Dictionary Glosbe

Check 'جست و خیز کردن' translations into English. Look through examples of جست و خیز کردن translation in sentences, listen to pronunciation and learn grammar. Glosbe

معنی و ترجمه "جست وخیز کردن" به انگلیسی

2019年1月6日  ترجمه و معنی انگلیسی کلمه و یا عبارت یا اصطلاح فارسی “جست وخیز کردن” عبارت است از frolic , romp. عبارت های فارسی دیگر که معادل یا مشابه عبارت فارسی “جست وخیز کردن” هستند و یا کلمات این عبارت را دارند نیز در ذیل به

معنی جست و خیز - فرهنگ فارسی هوشیار

نوع. اسم. منبع. فرهنگ فارسی هوشیار. نمایش تصویر. معنی. جست و خیز. معنی جستن و خيز برداشتن پرش . انگلیسی frolic, caper, saltation, frisk, gambol, curvet, bound, exultance, spring, tittup.

معنی جست و خیز لغت‌نامه دهخدا واژه ...

جست و خیز. [ ج َ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) برجستن و برخاستن . (آنندراج ) : زمین گیری سلیم از ضعف پیری یاد ایامی. که جست و خیز در صحرا به آهو یاد میدادی .

معنی جست و خیز لغت‌نامه دهخدا

واژه: جست‌وخیز. نقش دستوری: اسم. آواشناسی: jastoxiz. الگوی تکیه: WWS. شمارگان هجا: ۳. بیشتر بدانید. پیکارگر را بخوانید. پیکان را بخوانید. پیکان گر را بخوانید.

جست - معنی در دیکشنری آبادیس

- جست و خیز ؛ جستن و خیز برداشتن. پرش. ( از فرهنگ فارسی معین ). فرار کردن. گریختن. ( از فرهنگ فارسی معین ) : نگه کرد بیژن درفشش بدید بدانست کو جست خواهد گزید.

جست و خیز in English - Persian-English Dictionary Glosbe

bound, caper, capriole are the top translations of "جست و خیز" into English. Sample translated sentence: غالباً با چستی و چالاکی حیرتانگیزی جست و خیز میکردند و میجهیدند. ↔ They would often spring,

معنی جست و خیز لغت نامه دهخدا پارسی ...

جست و خیز. [ ج َ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) برجستن و برخاستن . (آنندراج ) : زمین گیری سلیم از ضعف پیری یاد ایامی که جست و خیز در صحرا به آهو یاد میدادی . سلیم (از آنندراج ).